به سوی بهار

یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم بد نگویم به هوا ؛ آب ؛ زمین. مهربان باشم ، با مردم شهر و فراموش کنم هرچه گذشت خانه ی دل بتکانم از غم و به دستمالی از جنس گذشت ، بزدایم دیگر ، تا کدورت از دل مشت را باز کنم ، تا که … ادامه خواندن به سوی بهار